عشق و نفرت

پاییز ای زیبا ترین فصل سال . . . دوستت دارم تو را به خاطر برگ ریزانت و انگار که تو را فصل عشق می دانم . . .

+ نوشته شده در یک شنبه 29 شهريور 1394برچسب:, ساعت 16:55 توسط farzan |


+ نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ساعت 11:58 توسط farzan |


وقتی بغضم شکسته شد ونفس هایم غرق شد فقط سکوت بامن بود

گاه گاهی که تنم خسته از لحظه ها به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد

وشب هایی که بالشم خیس می شد از اشک شبانه حسرت... فقط سکوت بامن بود

74170_593637020651357_872211038_n.jpg

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:, ساعت 11:17 توسط farzan |


به اندازه تمام غنچه های سبز نوروزی
به اندازه گرمی لاله های سرخ تابستونی
به اندازه تمام برگهای زرد درختان پائیزی
به اندازه سفیدی برفهای سرد زمستونی
سبز و سرخ ، زرد و سفید
به اندازه چهار فصل وجود زندگی
بی نهایت ، جاودانه ، همیشگی
دوستت دارم . . .

+ نوشته شده در دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, ساعت 17:3 توسط farzan |


از لبانم بشنو

از لبانم بشنو

زندگی رویا نیست

زندگی زیبایی ست

می توان

بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی

می توان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت

می توان

از میان فاصله ها را بر داشت

دل من با دل تو ، از لبانم بشنو

زندگی رویا نیست

زندگی زیبایی ست

می توان

از میان فاصله ها را بر داشت

دل من با دل تو

هر دو بیزار از این فاصله هاست

 

+ نوشته شده در یک شنبه 15 دی 1392برچسب:, ساعت 19:28 توسط farzan |


عشق من

در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی

عشق من در آیینه ای است که هر روز در آن می نگری

چشمان تو قبله عشق من است

من به آن می نگرم و زیر سایه بان ابروهایت به خواب میروم

خوابی عمیق به عمق اقیانوس

در مهربانی لبهایت خنده می روید

در خمار چشمانت عشق غنچه ترد لبانت را چشیدم

و بوییدم گل بلورین تو را تا اعماق وجودم

با جمله جاری میشوم احساسم در کالبدی سپید

+ نوشته شده در یک شنبه 15 دی 1392برچسب:, ساعت 19:17 توسط farzan |


خدایـــــــــــا... این دلتنگی های ما را هیچ بارانی ارام نمیکند... فکری کن اشک ما طعنه میزند ب باران رحمتت!!!

74170_593637020651357_872211038_n.jpg

+ نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:, ساعت 21:57 توسط farzan |


به من تکیه کن.....

به من تکیه کن

من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن نهی

تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی

تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم ، دستی می کنم تا چهره و موهایت را

نوازش کند

تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر آن به خواب روی

خود را ، تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از ،ن بیاشامی

از آن بر گیری ، هر چه بخواهی از آن بسازی ،  هر گونه بخواهی باشم

از این لحظه مرا داشته باش

دوستدارم عشق من

+ نوشته شده در شنبه 14 دی 1392برچسب:, ساعت 16:4 توسط farzan |


تو فقط بیا ....

آهسته و بی سرو صدا

تند تند و پر هیجان

هرجوری که دلت خواست

فدای سرت

دیگر چه فرقی می کند ؟

وقتی هزار بار بند خورده است این چینی ی نازک تنهـــایی من

تو فقط بیـــــــا . . .

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, ساعت 16:50 توسط farzan |


وقتی دلم بهونه بودنتو میگیره

با شنــیدن هر صدایی اشکم درمیاد

چه بـرسه تـــو صدام کنی

دلم بهونه میگیره تو آغوشـــت گم بشم

و من با چشمایه خیس خودخواهانه آرزو میکنم

همیشـــه داشـــتنه روحـــــــــو جســـمتو

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, ساعت 16:46 توسط farzan |